- قوی طبع
- نیورای پخته رای، نیوسرشت قوی خلقت، پخته رای. قوی گرداندن (گردانیدن)، نیرومند کردن: غذا فزاید و قوی گرداند جسم ذونفس را، استوار کردن
معنی قوی طبع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بذله گوی، شوخ
بذله گو
بد طبیعت و بد سرشت
خوش خوی، نیک سرشت، برای مثال کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی / دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی (سعدی۲ - ۵۹۶) ، خوش قریحه، شادمان
دارای طبعی شیرین و لطیف: (دربار و مشکریز و نوش طبع و زهر فعل جانفروز و دلشگا و غمزدا و لهو تن) (منوچهری)
خوش طبع، بذله گو
بی توجه و بی استعداد